نتن

لغت نامه دهخدا

نتن. [ ن َ ] ( ع اِ ) بوی ناخوش. ( منتهی الارب )( آنندراج ). بوی ناخوش و بد. ( ناظم الاطباء ). رایحه کریهه. مقابل فوح. ( معجم متن اللغة ). بوی بد. ( غیاث اللغات از کنزاللغات ). || ( مص ) بدبوی گشتن.( آنندراج ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). نَتَن. ( معجم متن اللغة ). نتانة. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( المنجد ) ( تاج المصادر بیهقی ). گَنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گَندگی. ( فرهنگ خطی ). بَخَر. تعفن. گندیدگی. بدبوئی. گندیدن. نتانت. نتونت. عفونت. ( یادداشت مؤلف ).
نتن. [ ن َ ت ِ ] ( ع ص ) بدبوی. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). نَتُن. ( از معجم متن اللغة ). نَتین. ( از اقرب الموارد ). مِنْتِن. مُنْتُن. ( از معجم متن اللغة ): شی نتن ؛ چیز بدبوی. ( ناظم الاطبا ). تأنیث آن نَتْنی ̍ است. ( از المنجد ).
نتن. [ ن َ ت ُ ] ( ع ص ) نَتِن. بدبوی. ( از معجم متن اللغة ). رجوع به نَتِن شود.
نتن. [ ن َ ت َ ] ( ع اِ ) بوی بد. بوی ناخوش. گند. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) بدبوئی. گَندگی. ( یادداشت مؤلف ).
- نتن الانف ؛ گَنده دماغی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(نَ تِ ) [ ع . ] (ص . ) گندیده ، بدبو.
(نَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) بوی ناخوش ، رایحة کریه . ۲ - (مص ل . ) بدبو گشتن ، گنده شدن . ۳ - (اِمص . ) بدبویی ، گندیدگی .

فرهنگ عمید

بدبویی، بوی بد و ناخوش.
گندیده و بدبو.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بدبوی گنده عفن .

ویکی واژه

بوی ناخوش، رایحة کریه.
بدبو گشتن، گنده شدن.
بدبویی، گندیدگی.
گندیده، بدبو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو فال انبیا فال انبیا