نتایج. [ ن َ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نتیجه. ( از فرهنگ نظام ). رجوع به نتیجه شود. || سرانجام ها. ماحصل ها. ( ناظم الاطباء ). عواقب : از نتایج عاقبت آن [ محنت ] غافل بودی. ( کلیله و دمنه ). باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است.انوری.|| زادگان. موالید : این خصلت از نتایج طبع زمان است. ( کلیله و دمنه ). در تمام معانی رجوع به نتیجه شود.
فرهنگ معین
(نَ یِ ) [ ع . نتائج ] (اِ. ) جِ نتیجه .
فرهنگ عمید
=نتیجه
فرهنگ فارسی
بوجود آید، جمع نتیجه ( اسم ) جمع نتیجه : ۱ - نتیجه ها سرانجام ماحصل ها: چون ازیورشی که ساحه نتایجش فتح تمام ممالک مصروشام وروم بود بمستقرسلطنت پایدارمراجعت نمود.۲ - زادگان موالید. یانتایج طبع .۱ - زاده طبیعت:این خصلت از نتایج طبع زمان است.شعر جمع نتیجه است یا سر انجامها