نبراس

لغت نامه دهخدا

نبراس. [ ن ِ ] ( ع اِ ) چراغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مصباح. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). ج ، نباریس. || سرنیزه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سنان. ( از اقرب الموارد ). سنان عریض. ( از معجم متن اللغة ). || شیر. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). اسد. شیر بیشه. || ( ص ) جری جسور. دلیر. بی باک. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - چراغ ، مصباح . ۲ - سر نیزه ، سنان . ۳ - شیر، اسد. ۴ - دلیر، بی باک .

فرهنگ عمید

۱. چراغ، مصباح.
۲. سرنیزه.

فرهنگ فارسی

چراغ، مصباح، سرنیزه، نباریس جمع
( اسم ) ۱ - چراغ مصباح .۲ - سرنیزه سنان ۳ - شیراسد.۴ - دلیربی باک .

فرهنگ اسم ها

اسم: نبراس (دختر) (عربی) (تلفظ: nebrās) (فارسی: نِبراس) (انگلیسی: nebras)
معنی: چراغ، مصباح، سرنیزه

ویکی واژه

چراغ، مصباح.
سر نیزه، سنان.
شیر، اسد.
دلیر، بی باک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم