نامطلوبی

لغت نامه دهخدا

نامطلوبی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) نامقبولی. مطلوب نبودن. صفت نامطلوب. رجوع به نامطلوب شود.

فرهنگ فارسی

۱ - طلب نشدن . ۲ - ناپسندبودن نامقبولی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال چوب فال چوب فال ارمنی فال ارمنی فال عشق فال عشق