ناله کردن. [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نالیدن. زاریدن. گریه کردن. گریستن. ( از ناظم الاطباء ). نالیدن. فغان برداشتن. آه و افغان کردن. رجوع به ناله شود. || تضرع کردن. به آه و زاری التماس و دعا کردن : ناله میکن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بد ما را مکوب.مولوی.- ناله کردن از... ؛ شکایت کردن. شکوه کردن. گلایه. گله کردن. اشتکاء : همه از دست غیر ناله کنند سعدی از دست خویشتن فریاد.سعدی.مکن ناله از بینوائی بسی چو بینی ز خود بینواتر کسی.سعدی.حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی.حافظ.رجوع به نالیدن شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - نالیدن .۲ - با آه وزاری التماس و دعاکردن تضرع کردن : ناله ای کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بدمارا مکوب . ۳ - شکایت کردن گله کردن : حافظ . از فقر مکن ناله که گرشعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی . ( حافظ .۳۲۱ )