نادم

لغت نامه دهخدا

نادم. [ دِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از نِدَم و ندامة. ( اقرب الموارد ). پشیمان.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء )( دهار ) ( غیاث اللغات ). || شرمسار. خجل. شرمنده. متأسف. ( ناظم الاطباء ). ج ، نُدّام ، نادمون.

فرهنگ معین

(د ) [ ع . ] (اِفا. ) پشیمان .

فرهنگ عمید

پشیمان.

فرهنگ فارسی

پشیمان
( اسم ) ۱- پشیمان . ۲- شرمنده خجل شرمسار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم