نادرویش

لغت نامه دهخدا

نادرویش. [ دَرْ ] ( ص مرکب ) آن که درویش نباشد. ( ناظم الاطباء ). || آن که زهد و درویشی را به خود نسبت دهد ولی قلباً درویش نباشد. زاهد دروغی. ( ناظم الاطباء ) :
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا ندانی که در این خرقه چه نادرویشم.حافظ.|| نارفیق.

فرهنگ معین

(دَ ) (ص . ) (عا. ) ناجوانمرد، نارفیق .

فرهنگ عمید

۱. آن که درویش نباشد.
۲. کسی که درویش باشد اما خلاف اصول درویشی عمل کند.
۳. آن که با رفیقان و دوستان خود برخلاف مرّوت و انصاف رفتار کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال اعداد فال اعداد فال تک نیت فال تک نیت