منگل. [ م َ گ ُ ] ( اِ ) دزد و راهزن و آن را شنگل نیز گویند و دور نیست که شنگل و منگل مرادف باشند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). در صحاح الفرس به همین معنی آمده. رشیدی احتمال میدهد مصحف «شنگل » باشد. مؤلف فرهنگ نظام این احتمال را بعید می داند. ( از حاشیه برهان چ معین ). منگل. [ م َ گ ُ ] ( اِ ) یا آب منگل. مظهر قنات ؛ یعنی آنجا که آب قنات بر روی زمین پیدا آید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). منگل. [ م َ گ َ ] ( اِخ ) محله ای از محلات ناحیه آمل است. ( از بخش انگلیسی سفرنامه مازندران و استرآبادرابینو ص 114 ). رجوع به ترجمه فارسی آن ص 153 شود.
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) شترگلو، مجرای آب در زیر زمین . (مُ گُ ) [ انگ . ] (اِ. ) = منگول : مبتلا به منگلی ، نوعی نقص عقلی است که مبتلایان به آن دارای چشم های بادامی و قیافه ای مغولی هستند. (مَ گُ ) (ص . ) دزد، راهزن .
فرهنگ فارسی
مجرای آب که زیر مین درزیرنهردیگرساخته می شودکه آب ازیک طرف فروبرودوازطرف دیگربالابیاید ( اسم ) ۱ - جایی که آب از بالا بدان ریزد و جمع گردد و از سر آن بپایین فرو ریزد . ۲ - شتر گلو دزد و راهزن و آنرا شنگل نیز گویند و دور نیست که شنگل و منگل مرادف باشند .
ویکی واژه
منگول: مبتلا به منگلی، نوعی نقص عقلی است که مبتلایان به آن دارای چشمهای بادامی و قیافهای مغولی هستند. دزد، راهزن. شترگلو، مجرای آب در زیر زمین.