منسلک

لغت نامه دهخدا

منسلک. [ م ُ س َ ل ِ ] ( ع ص ) درآینده در چیزی و سلک شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). درآمده در چیزی. ( از اقرب الموارد ). درآینده در چیزی و سلک شونده و متصل پیوسته و افزوده شده. ( ناظم الاطباء ).
- منسلک داشتن ؛ در رشته کشیدن. به سلک کشیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منسلک شدن ؛ به سلک کشیده شدن. در رشته کشیده شدن. ( یادداشت ایضاً ).

فرهنگ معین

(مُ سَ لِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - داخل شونده ، درآینده . ۲ - آنکه وارد مسلکی شده . ۳ - در رشته کشیده .

فرهنگ عمید

۱. در آینده و داخل شده در چیزی.
۲. کسی که داخل طریقه و مسلکی شده باشد.

فرهنگ فارسی

در آینده وداخل شده درچیزی، کسی که داخل طریقه ومسلکی شده باشد
( اسم ) ۱ - داخل شونده در آینده : [ نظاربن معدی کرب ... که در سلک اجداد پیامبر ما... منسلک است ... ] ( تاریخ نگارستان . تهران ۲ ) ۵ - آنکه وارد مسلکی شده ۳ - در رشته کشیده

ویکی واژه

داخل شونده، درآینده.
آنکه وارد مسلکی شده.
در رشته کشیده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال فرشتگان فال فرشتگان فال آرزو فال آرزو فال تک نیت فال تک نیت