منتجع

لغت نامه دهخدا

منتجع. [ م ُ ت َ ج َ ] ( ع اِ ) جای گیاه. ( مهذب الاسماء ). جستن گاه علف و احسان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جایگاه آب و گیاه. ( غیاث ). منزلی که در آن علف و احسان و نیکویی می جویند. ( ناظم الاطباء ). جایی که برای جستن آب و گیاه روی بدان کنند. ( از اقرب الموارد ) : حضرت او منبع فضایل و منتجعافاضل بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337 ).
باز شب اندر تب افتد از فزع
تا شود لاغر ز خوف منتجع.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 327 ).هم دلت حیران شود در منتجع
که چه رویاند مصرف زین طمع.مولوی.
منتجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) به طلب آب و علف و منفعت و نیکویی شونده. ( آنندراج ). آنکه به طلب آب و علف و نیکویی و منفعت می شود. ج ، منتجعون. و گویند: هؤلاء قوم منتجعون. ( ناظم الاطباء ) : ایثار می فرمود و بر منتجعان و سؤال می ریختندی. ( جهانگشای جوینی ). و منتجعان و سؤال بی تأملی به املی که هر یک را بودی بازمی گشتند. ( جهانگشای جوینی ).
منتجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمن الازدی ( متوفی به سال 102 هَ. ق. ). از بزرگان قوم خود بود. با یزیدبن مهلب از طاعت آل مروان خارج شد و از طرف یزیدبن مهلب به حکومت منصوب شد و چون یزید به قتل رسید در خراسان به زندان افتاد و با شکنجه کشته شد. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1069 ).

فرهنگ معین

(مُ تَ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) آنکه به طلب احسان و آب و علف رود.
(مُ تَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) منزلی که در آن به جستجوی احسان و آب و علف روند.

فرهنگ عمید

۱. جای آمال و آرزوها.
۲. جایی که به طلب آب و گیاه می روند، چراگاه.
آن که به جستجوی آب وعلف و منفعت می رود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه بطلب احسان و آب و علف رود
به طلب آب و علف و منفعت و نیکویی شونده . آنکه به طلب آب و علف و نیکویی و منفعت می شود .

ویکی واژه

آنکه به طلب احسان و آب و علف رود.
منزلی که در آن به جستجوی احسان و آب و علف روند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال حافظ فال حافظ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال پی ام سی فال پی ام سی