منازعه

لغت نامه دهخدا

منازعه. [ م ُ زَ / زِ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِمص ) منازعة. منازعت. ( از ناظم الاطباء ). مخاصمه. خصومت. نزاع. تنازع. زد و خورد. منازعة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر می گشت. ( سلجوقنامه ظهیری ص 28 ). رجوع به منازعت و منازعة شود.

فرهنگ معین

(مُ زَ عَ یا زِ عِ ) [ ع . منازعة ] نک منازعت .

فرهنگ عمید

خصومت کردن، ستیزه کردن.

فرهنگ فارسی

خصومت کردن، ستیزه کردن
۱ - ( مصدر ) نزاع کردن ستیزه کردن . ۲ - ( اسم ) نزاع ستیزه : [ و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهری می گشت . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور . ۲۸ ) جمع : منازعات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] منازعه (فقه). دشمنى عداوت و خصومت را گویند و در ابواب طهارت ، صلات ، جهاد ، حج ، تجارت ، قضاء و شهادات از آن سخن گفته اند .
دشمنى عبارت است از مخالفت، بد خواهى و کینه توزی در حق کسى یا نسبت به چیزى که در گفتار یا رفتار خصومت آمیز و کینه توزانه و آزار دهندۀ دشمن بروز مى کند.
کاربرد دشمنی در فقه
از این عنوان در بابهاى طهارت، صلات، حج، جهاد، تجارت، قضاء و شهادات سخن گفته اند.
احکام در مورد دشمنی
از موارد جواز نبش قبر و انتقال میت به مکانى دیگر، بیم از نبش قبر توسط دشمن است.
توضیح المسائل مراجع، ج ۱، ص ۳۴۹، م ۶۴۳.
...

ویکی واژه

منازعة نک منازعت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال امروز فال امروز