ملتقی

لغت نامه دهخدا

ملتقی. [ م ُ ت َ قا ] ( ع اِ ) جای به هم رسیدن دو چیز و جای وصل. ( غیاث ) ( آنندراج ). جای به هم رسیدن. ( ناظم الاطباء ). نقطه اتصال. خط اتصال. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملتقا شود. || جایی که دو نهر به هم داخل می گردند. ( ناظم الاطباء ). || جایی که دو دریا به هم می رسند مانند بوغاز اسلامبول که در آنجا دریای سپید و دریای سیاه به هم می رسند. ( ناظم الاطباء ). مجمعالبحرین . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ملتقی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) دیدارکننده و همدیگر را دیدارکننده. ( آنندراج ). آنکه دیدار می کند دیگری را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به التقاء شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ قا ) [ ع . ] (اِ. ) محل تلاقی ، جای به هم رسیدن .
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) دیدار کننده ، ملاقات کننده .

فرهنگ فارسی

محل تلاقی، جای بهم رسیدن، جای دیدارکردن
( اسم ) دیدار کننده ملاقات کننده .

ویکی واژه

دیدار کننده، ملاقات کننده.
محل تلاقی، جای به هم رسیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال عشقی فال عشقی فال زندگی فال زندگی