مقیمی

لغت نامه دهخدا

مقیمی. [ م ُ ] ( حامص ) مقیم بودن. اقامت :
بر درگه جبار ترا باد مقیمی
زیرا به از آن در، به جهان هیچ دری نیست.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 62 ).|| دلالی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مقیم بودن . اقامت

دانشنامه عمومی

مقیمی (ازبکستان). مقیمی ( به ازبکی: Mukimiy ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در ولایت فرغانه واقع شده است. مقیمی ۷٬۴۰۰ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سپند
سپند
صبا
صبا
علامت
علامت
هورنی
هورنی