مقرری

لغت نامه دهخدا

مقرری. [ م ُ ق َرْ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به مقرر. رجوع به مقرر شود. || ( اِ ) نوعی مواجب. راتبه. راستاد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در قدیم به معنی حقوق و مواجب و وظیفه بکار می رفته است. ( ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ). قرارداد دائمی و همیشگی و مستمری و راتب. ( ناظم الاطباء ).
- مقرری اداری ؛ حقوق اصلی مستخدم رسمی را گویند. ( ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ).
- مقرری خدمت ؛ حقوق اصلی مستخدم رسمی را گویند. ( ترمینولوژی حقوق ، ایضاً ).

فرهنگ معین

(مُ قَ رَّ ) [ ع - فا. ] (اِ. ) ماهیانه ، حقوق ، مستمری .

فرهنگ عمید

وظیفۀ قراردادی و همیشگی، وظیفه، مستمری.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به مقرر ۲ - کاری که همه وقت اجرا شود . ۳ - ( اسم ) وظیفه ای ( نقد و جنس ) که بکارمندان افراد خدمتگزار داده شود وظیفه مستمری : [ ایام تعلیق جزئ خدمت او محسوب و مقرری مدتی را که بعلت تعلیق نگرفته دریافت خواها کرد . ] ( قانون مجازات عمومی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم