معتزل

لغت نامه دهخدا

معتزل. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ) یک سو و جداشونده و کناره گزیننده. ( آنندراج ). یک سوشونده و گوشه گیرنده. ( ناظم الاطباء ). گوشه گیر. کناره گیر. کناره جوی. گوشه نشین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به اعتزال شود.

فرهنگ عمید

عزلت گزین، کناره گیر، گوشه نشین.

فرهنگ فارسی

عزلت گزین، کناره گیر، گوشه نشین
( اسم ) کناره گیرنده عزلت گزین جمع : معتزلین .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم