معترض

لغت نامه دهخدا

معترض. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) اعتراض کننده. ( آنندراج ). آن که اعتراض می کند. ( ناظم الاطباء ). آنکه بر سخن یا عقیده و عمل دیگری خرده گیرد. خرده گیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پیش آینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتراض شود. || ( اصطلاح حقوق ) واخواه را گویند. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به واخواه شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. )۱ - اعتراض کننده . ۲ - واخواه .

فرهنگ عمید

۱. کسی که به دیگری ایراد بگیرد و اعتراض کند، اعتراض کننده.
۲. (حقوق ) واخواه.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - کسی که بر کلام یا عمل دیگری ایراد گیرد.۲ - و اخواه جمع : متعرضین .

ویکی واژه

اعتراض کننده، خرده‌گیر. واخواه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال ای چینگ فال ای چینگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال مارگاریتا فال مارگاریتا