مطلی

لغت نامه دهخدا

مطلی. [ م ُ طَل ْ لا ] ( ع ص ) دائم المرض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اسیری که امید رهائیش نباشد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بچه پای بسته. ( منتهی الارب ). رجوع به ماده بعد شود. || درمی اندوده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مطلا شود. درهم مطلی. درم اندوده. ( مهذب الاسماء ).
مطلی. [ م َ لی ی ] ( ع ص ) بچه گوسپند پای بسته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معنی سوم ماده قبل شود.
مطلی. [ م ُ طَل ْ لی ] ( ع ص ) آنکه قطران میمالد. || آنکه بیمارداری می کند. || دشنام دهنده. || سرودگوینده. ( ناظم الاطباء ).
مطلی. [ م َ لی ی ] ( ع ص ) مَطلیَّة. قطران مالیده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ طَ ل لا ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - روغن مالی شده . ۲ - مذهب .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - روغن مالی شده . ۲ - مذهب .
مطلیه قطران دهنده

ویکی واژه

روغن مالی شده.
مذهب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال چای فال چای فال تخمین زمان فال تخمین زمان