مصائب

لغت نامه دهخدا

مصائب. [ م َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصیبة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مکروهات و شدائد و رنجها ( همزه مصائب مبدل از واو است خلاف القیاس ). ( از غیاث ). ج ِ مصیبت. رزایا. مصیبتها. ماتمها. مصایب. ( یادداشت مؤلف ) :
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران ز تو پند.سعدی.و رجوع به مصیبت شود.

فرهنگ عمید

= مصیبت

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مصیبت : ... اما بحکم آنک همه ساله در مصاید مرغان می بودیم و در مصایب ایشان بمصیبت خویش شریک ...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال آرزو فال آرزو فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی