مسه

لغت نامه دهخدا

مسه. [ م ُس ْ س َ / س ِ ] ( اِ ) به اصطلاح زرگران قسمی از چکش است. ( فرهنگ نظام ).
- مسه آغو ؛ چکشی است که کف آن محدب است. ( فرهنگ نظام ).
- مسه چهارسو ؛ چکش چهارپهلو است. ( فرهنگ نظام ).
- مسه هوله ؛ قسمی از چکش چهارپهلو است. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

(مَ سِّ ) (اِ. ) قسمی چکش که زرگران به کار برند. 

آغو چکشی است که کف آن محدب است .

چهارسو چکشی است چهار پهلو. 

هوله (حوله ) قسمی چکش .

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمی چکش که زرگران بکار برند یامسه آغو . چکشی است که کف آن محدب است . یا مسه چهارسو . چکشی است چهارپهلو . یا مسه هوله ( حوله ) . قسمی چکش .

دانشنامه عمومی

مسه ( به عربی: مسة ) یک منطقهٔ مسکونی در لیبی است که در استان جبل الاخضر واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَسَّهُ: به او رسید - با او تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معنای تماس گرفتن دو چیز با یکدیگر است)
ریشه کلمه:
مسس (۶۱ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ورق فال ورق فال ای چینگ فال ای چینگ فال فرشتگان فال فرشتگان