مستبعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استبعاد. || دوری جوینده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دوری خواهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || بعید و دور شمرنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به استبعاد شود. مستبعد. [ م ُ ت َ ع َ ]( ع ص ) نعت مفعولی از استبعاد. || بعید و دور شمرده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دورانگاشته. دور. بعید. دشوار. ( غیاث ). رجوع به استبعاد شود. - مستبعد است ؛ دور است از واقع. بعید است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).