مستأثر

لغت نامه دهخدا

مستأثر. [ م ُ ت َءْ ث ِ ]( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیثار. رجوع به استئثار و استیثار شود. || برگزیننده چیزهای نیکوبرای خود نه برای یاران خود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || در تداول فارسی زبانان ، متألم و متأثر و غمگین و مهموم و متفکر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( مستأثر ) (مُ تَ ثِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - منتخب . ۲ - مختص . ۳ - متأثر، غمگین .

فرهنگ عمید

مختص، خاص.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - برگزیننده منتخب . ۲ - مختص : که علوم خلق از آن قاصر است و ا... بدانستن آن مستاثر . ۲ - متالم متاثر غمگین .

ویکی واژه

منتخب، ویژه‌خوار. رانت، رانت‌خوار.
مخت.
متأثر، غمگین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم