مداس

لغت نامه دهخدا

مداس. [ م َ ] ( ع اِ ) پایتابه و مانند آن. ( منتهی الارب ). پای افزار. ( مهذب الاسماء ). حذاء. کفش که به پای کنند. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). نوعی از پاپوش روستائی. ( ناظم الاطباء ). ج ، اَمدِسَة. || خرمن گاه. ( مهذب الاسماء ). مداسة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مداسة شود.

فرهنگ فارسی

پایتابه و مانند آن

ویکی واژه

مدس، مداس، مداسی نام کشور پادشاهی ماد به زبان یونانی باستان. مده و پرسه در تألیفات هلانیک منشاء قوم ماد و پارس است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم