محمدت. [ م َ م َ دَ / م َ م ِ دَ ] ( ع اِ ) ستایش و مدح و ثنا و ذکر خیر و نیک نامی. ( ناظم الاطباء ).محمدة. آنچه بدان ستوده و مدح شوند. ج ، محامد. ( از اقرب الموارد ). خصلتی درخور ستایش. سپاس. حمد. ستودن. خصلت محموده. خصلت ستوده. مقابل مذمت : غرض مدح و محمدت بودی وز پی مهر و مکرمت زادی.مسعودسعد.بفخر و محمدت و شکر و مدح مستظهر ز عمر و مملکت و عز و بخت برخوردار.مسعودسعد.محمدت خر که روز اقبال است مکرمت کن که روز امکان است.مسعودسعد.- محمدت کردن یا فرمودن ؛ ستایش کردن. ستودن : و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را بر این حزم و احتیاط محمدت کرد. ( چهارمقاله ). و مالها و غنیمهاء بی اندازه نزدیک هرمز فرستاد و او را محمدتها فرمود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 99 ). و رجوع به محمدة شود.