محفظه

لغت نامه دهخدا

محفظه. [ م َ ف َ ظَ] ( ع اِ ) جای حفظ کردن و نگاه داشتن. ( ناظم الاطباء ). آنچه اشیاء را در آن نگاهدارند. جائی که چیزی در آن حفظ کنند. جای نگاهداری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- محفظه ادراک ؛ جائی که در آن چیزی دریافت می گردد و در خاطرمی ماند. ( ناظم الاطباء ).
- محفظه ریشه ؛در اصطلاح گیاه شناسی نسج انتهایی ریشه را گویند که معمولاً رنگش با قسمتهای دیگر اختلاف دارد و از سلولهایی تشکیل یافته که در برخورد با مواد سخت در مجاورت رطوبت حالت محلول کلوئیدی به خود میگیرد و لغزنده و لیز میشود تا بتواند در خاک نفوذ کند و برخلاف آنچه تصور میکنند سختی آن چندان نیست و سلولهای آن به آسانی از قسمت اصلی جدا میشود. کلاهک.
|| دولاب. اشکاف. گنجه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مخزن. انبار. گنجینه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ فَ ظِ ) [ ع . محفظة ] (اِ. ) ۱ - آنچه که در آن چیزی را نگهداری کنند. ۲ - کیف دستی .

فرهنگ عمید

آنچه در آن چیزی را حفظ کنند، وسیله ای که برای نگه داری اشیا از همه طرف محدود شده.

فرهنگ فارسی

آنچه در آن چیزی راحفظ کنند
( اسم ) آنچه ( کیسه جعبه ) که در آن اشیائ را نگهداری کنند.یا محفظ. ریشه . نسج انتهایی ریشه را گویند که معمولا رنگش با قسمتهای دیگر اختلاف دارد و از سلولهایی تشکیل یافته که در برخورد با مواد سخت در مجاورت رطوبت حالت محلول کلوئیدی بخود میگیرد و لغزنده و لیز میشود تا بتواند در خاک نفوذ کند و بر خلاف آنچه تصور میکنند سختی آن چندان زیاد نیست و سلولهای آن باسانی از قسمت اصلی جدا میشود کلاهک .

فرهنگستان زبان و ادب

{case} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] جعبه ای که اجزای اصلی سخت افزاری رایانه براساس طرحی خاص در آن جای داده شود متـ . کازه

ویکی واژه

محفظة
آنچه که در آن چیزی را نگهداری کنند.
کیف دستی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب فال راز فال راز