محصون

لغت نامه دهخدا

محصون. [ م َ ]( ع ص ) محفوظ و استوار. ( ناظم الاطباء ). استوارشده به حصار و جز آن. ( آنندراج ). محفوظ و نگاهداشته شده.
- محصون کردن ؛ محفوظ کردن. مصون نگاه داشتن. حفظ کردن :
نیل را بر قبطیان حق خون کند
سبطیان را از بلا محصون کند.مولوی.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) استوار شده (در حصار و جز آن ).

فرهنگ عمید

محفوظ و استوار، درامان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) استوار شده ( در حصارو جز آن ).

فرهنگ اسم ها

اسم: محصون (پسر) (عربی) (تلفظ: mahsun) (فارسی: محصون) (انگلیسی: mahsun)
معنی: محفوظ و استوار، درامان، ( در قدیم ) محفوظ، مصون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت