محاذی

لغت نامه دهخدا

محاذی. [ م ُ ] ( ع ص ) برابر شونده ( مشتق از حذو به معنی مقابل و روبرو و برابر کردن دو چیز است ). ( از غیاث ) ( آنندراج ). || مقابل و رویاروی. ( ناظم الاطباء ). مواجه. برابر. روبرو. رویاروی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : توپها را میان سنگر و میان گود جابه جا به تفاوت محاذی دروازه قلعه بسته از گلوله ها محافظت نمایند. ( مجمل التواریخ گلستانه ). لب ، محاذی و رویاروی شدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - روبرو شونده . ۲ - مقابل ، برابر.

فرهنگ عمید

مقابل، روبه رو، روبارو، برابر.

فرهنگ فارسی

مقابل، روبرو، روبارو، برابر
(اسم ) روبرو شونده . ۲ - ( تعبیر قیدی ) مقابل برابر : توپها را در میان سنگر و میان گود جابجا بتفاوت محاذی درواز. قلعه بسته و از گلوله ها محافظت نمایند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم