لغت نامه دهخدا
کن میان مجرمان حکم ای ایاز
ای ایاز پاک با صد احتراز.مولوی.مجرمانت مستحق کشتنند
و ز طمع بر عفو و حلمت می تنند.مولوی.مجرم شاهیم، ما را عفو خواه
ای تو خاص الخاص درگاه اله.مولوی. || کافر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || عاصی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). عاصی و نافرمان. ( ناظم الاطباء ). || تبه کار. تباه کار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): زیاده از هفتصد مرد زندانی بودند، کم از بیست که خونی ومجرم و دزد بودند، دیگر همه آن بودند که وزیر ایشان را به طمع مال و ظلم بازداشته بود... ( سیاستنامه ).و اگر خود را مجرم دانستی هرگز او را آن قوت دل نبودی که گرد جناب حشمت تو گشتی و... ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 242 ). روباه گفت اگر چه مجرم خرس است و برهان جرایم او به ضمایم حجت که از اقاویل معتمدان شنیده ایم روشن شد... ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 257 ).
مجرمان را چون به جلادان دهند
چون بجنبد ریش من ایشان رهند.مولوی.که مجرم به زرق و زبان آوری
ز جرمی که دارد نگردد بری.سعدی ( بوستان ).چو محرم شدی از خود ایمن مباش
که محرم به یک نقطه مجرم شود.اسیری مشهدی ( از امثال و حکم ص 1503 ).- امثال:
محرم به یک نقطه مجرم است؛ یعنی میان دوستان یکدل فرط گستاخی موجب ملال و کدورت شود. ( امثال و حکم ج 3 ص 1503 ).
|| ( اصطلاح حقوقی ) به معنی اعم کسی که مرتکب جنایت یا جنحه یا خلاف می شود و به معنی اخص مرتکب جنایت یا جنحه را گویند. ( ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی ).
- مجرم به عادت؛ کسی که به علت ارتکاب جنایت یا جنحه عمدی که بموجب قانون، مجازات حبس برای آن پیش بینی شده دو مرتبه یا بیشتر محکوم به حبس بیش از دو ماه شده و بعد از اجرای مجازات مرتکب جرمی شود که مستلزم مجازات حبس است و از این رو دادگاه تشخیص دهد که او دارای حالت خطرناک بوده و تمایل به ارتکاب جرائم داشته و یا از راه قوادی و یا فحشاء و نظایر آن امرار معاش می نماید مجرم به عادت است. ( ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی ).