متوقف کردن

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - بدرنگ وا داشتن. ۲ - در محلی ایستانیدن . ۳ - تعطیل کردن کار یا کارخانه .

فرهنگستان زبان و ادب

{shut down} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] پایان دادن به کار سامانۀ عامل به قصد خاموش کردن رایانه

ویکی واژه

bloccare
fermare
stop, halt
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال میلادی فال میلادی