لغت نامه دهخدا
- متنبه ساختن ؛ آگاه کردن. خبردار کردن : هرگاه حضرت شاه از این حکایت تحاشی مینماید او را متنبه سازد. ( عالم آرا چ امیرکبیر ص 216 ).
- متنبه شدن ؛ با خبر شدن. آگاه شدن : و می گفتند که الیسع بدین سخنان میخواهد که شما را بفریبد ایشان متنبه نشدند. ( تاریخ قم 103 ).
|| بیدار و هوشیار شونده. ( آنندراج ). بیدار شده از خواب و هوشیار شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنبه شود. || تأدیب کننده و تنبیه کننده. || یادآوری کننده. در خاطر آورنده. || کسی که پند میگیرد و نصیحت می پذیرد. ( ناظم الاطباء ).