متم. [ م ُ ت َم م ] ( ع اِ ) جای انقطاع رگ ناف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || آنچه افزون از پیمانه باشد. || برکت. ( ناظم الاطباء ). || بدر و ماه تمام. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). متم. [ م ُ ت ِم م ] ( ع ص ) تمام کننده. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). تمام کننده و کامل کننده. ( ناظم الاطباء ) : یریدون لیطفؤ انوراﷲ با فواههم واﷲ متم نوره ولو کره الکافرون. ( قرآن 8/61 ). || زنی که نزدیک رسد ایام زادن او. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که ایام زادن وی نزدیک باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).
فرهنگ معین
(مُ تِ مّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تمام کننده ، کامل کننده .
فرهنگ عمید
آنچه موجب تکمیل چیز دیگر می شود، تمام کننده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) تمام کننده کامل کننده . جای انقطاع رگ ناف
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُتِمُّ: تمام کننده - کامل کننده معنی مُّتُّمْ: مُردید ریشه کلمه: تمم (۲۲ بار)