متضرع

لغت نامه دهخدا

متضرع. [ م ُ ت َ ض َرْ رِ] ( ع ص ) زاری کننده. ( آنندراج ) ( غیاث ). خواری و فروتنی کرده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دادخواه. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تضرع شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ضَ رِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) زاری کننده ، فروتنی کننده .

فرهنگ عمید

زاری کننده.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - زاری کننده.۲ - فروتنی کننده جمع : متضرعین .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم