ماکی

لغت نامه دهخدا

ماکی. ( اِ ) به معنی ماکیان آمده. ( آنندراج ). مرغ. ( ترجمه دیاتسارون ص 270،یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به ماکیان شود.
ماکی. ( ع ص ) شخولنده به دهن و بانگ کننده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به «مکو» و «مکاء» شود.

فرهنگ فارسی

شخولنده به دهن و بانگ کننده

دانشنامه آزاد فارسی

ماکی (maquis)
نام رایج نوعی از گیاهان و درختچه های همیشه سبز بسیاری از کشورهای مدیترانه ای. این کشورها شامل بیشه زارهای نیمه خشکیبا درختچه ها و بوته های به هم پیچیده و کم رشدند که به ویژه گونه های جارو، اولکس فرنگی، و خلنگرا شامل می شوند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت