لوسانه

لغت نامه دهخدا

لوسانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) چاپلوسی. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. ( برهان ). چاپلوس بودن ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. ( اوبهی ). چاپلوسی کردن باشد. ( صحاح الفرس ). به فریب. و در بیت کسائی ودر بیت شاعر بی نام مذکور در لغت نامه اسدی که ذیلاً بیاید همین معنی را میدهد. به چاپلوسی. فریفتن به فروتنی و چرب زبانی. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر
صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه.کسائی.- لوسانه کردن ؛ فریب دادن. دروغ گفتن :
فعل تو چو می دانم لوسانه مکن
بیهوده مگو و خلق دیوانه مکن.؟ ( از لغت نامه اسدی ).

فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) ۱ - چاپلوسی . ۲ - وسیلة فریب .

فرهنگ عمید

متملقانه، از روی فریب کاری: اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی: لغت فرس: لوسانه ).

فرهنگ فارسی

چاپلوسی، تملق، فروتنی
( اسم ) ۱- چاپلوسی تملق . ۲- فریب : اجل چون دام کرده گیر پوشیده بخاک اندر صیاد از دو ریک دانه برهنه کرده لوسانه . ( کسائی . لفا.اق.۴۹۶ )

ویکی واژه

چاپلوسی.
وسیلة فریب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال پی ام سی فال پی ام سی فال انگلیسی فال انگلیسی فال زندگی فال زندگی