لواقح. [ ل َ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لاقح ، ناقه آبستن شده. آبستنان. ( منتخب اللغات ). و نیز بادها که درخت و ابر را باردار گرداند. || جنگ. || ریاح لواقح ؛ بادهایی که درختان را آبستن کند. ( ترجمان القرآن جرجانی ). بادهای آبستن کننده. آبستن کنندگان. ( منتخب اللغات ) : شجره مشاجرت هر دو برادر به لواقح کوافح ( ؟ ) بارور شد. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی 325 ). و روی زمین خلعت ملون بهار پوشید... و بادهای لواقح وزیدن گرفت. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ معین
(لَ قِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) جِ لاقح و لاقحه ، آبستن کنندگان (بادها و جز آن ها ). ۲ - آبستن شدگان .
فرهنگ فارسی
( صفت و اسم ) جمع لاقح و لاقحه : ۱- آبستن کنندگان ( بادها و جز آنها ): از شهاب الدین مسعود شنیدم ... که اشجار حصول مقاصد بلواقح شمول دولت بارور نشده . ۲- آستن شدگان آبستنان . یابادها ( ریاح ) لواقح . بادهایی که درختان را آبستن کنند : و روی زمین خلعت ملون بهار پوشید ... و بادهای لواقح وزیدن گرفت .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی لَوَاقِحَ: لقاح کنندگان (جمع لاقحه از ماده لقح به فتحه لام و سکون قاف - است .لقاح گرد درخت خرمای نر است که تا آن را به درخت ماده منتقل نکنند بارآور نمیشود . ) ریشه کلمه: لقح (۱ بار) «لَواقِح» از مادّه «لَقاح» جمع «لاقح» به معنای بارور کننده است، و در اینجا اشاره به بادهایی است که قطعات ابر را به هم پیوند می دهد، و آنها را آمادّه باران می سازد. . لقح به معنی باردار کردن است «لَقَحَ النَّخْلَةَ» یعنی گرد خرمای نر را به خرمای ماده پاشید و آن را باردار کرد. لواقح جمع لاقحه است یعنی بادها را فرستادیم که آبستن کنندهاند پس از آسمان آب نازل کردیم در اینکه گلها و میوهها به وسیله بادها تلقیح و آبستن میشوند شکی نیست ولی به قرینه «فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» ظاهراً مراد آن است که باد ابرهای گرم را به منطقه سرد جوّ میزند و سوزنهای یخ را که ذوب کرده و آبستن نموده به شکل باران در میآورد رجوع شود به «برد» ذیل آیه «مِنْ جِبالٍ فیها مِنْ بَرْدٍ». لقح لازم نیز آمده است. «لَقَحَتِ الْمِرْئَةُ» زن باردار شد.
ویکی واژه
جِ لاقح و لاقحه ؛ آبستن کنندگان (بادها و جز آنها) آبستن شدگان.