لن ترانی

لغت نامه دهخدا

لن ترانی. [ ل َ ت َ ] ( ع جمله فعلیه ) هرگز نبینی مرا. مأخوذ از آیه ٔ: و لما جاء موسی ̍ لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب اءَرنی اءَنظر اًِلیک ، قال لن ترانی و لکن اءَنظر اًِلی الجبل... ( قرآن 143/7 ). هرگز نخواهی دید مرا ومجازاً به معنی خودستائی باشد. ( غیاث ) :
اگر بخل خواهد که روی تو بیند
به گوش آید او را ز تو لن ترانی.فرخی.ارنی گر بسی خطاب کنی
بانگ آید به لن ترانی باز.عطار.موسی طور عشقم در وادی تجلی
مجروح لن ترانی چون خودهزار دارم.سعدی.داغ فرمان بر جبین خیال او [موسی ] نهادند و از لن ترانی میخی ساخته بر احداق اشواق او زدند. ( کلیات سعدی مجلس سوم ).
چو رسی به طور سینا ارنی مگوی و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی.؟تو بدین جمال زیبات اگر به حشر آیی
ارنی بگوید آن کس که بگفت لن ترانی.؟|| ( اِ مرکب ) در تداول عوام ،دشنام و بد و بیراه. سخن درشت. رجوع به لن ترانی گفتن شود.

فرهنگ معین

(لَ تَ ) [ ع . ] (جملة فعلیه . ) ۱ - هرگز مرا نبینی . ۲ - (اِ. ) (عا. ) متلک ، سخن درشت و پرخاش آمیز.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] سخن طعنه آمیز و ناپسند.
۲. (شبه جمله، اسم ) هرگز مرا نبینی. &delta، موسی در کوه طور مسئلت داشت که خدا را ببیند. گفت: «رَبِّ ٲَرِنِی ٲَنْظُرْ إِلَیْک» (= پروردگارا، خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم ). خطاب آمد: «لَنْ تَرانی» (اعراف: ۱۴۳ ).

فرهنگ فارسی

۱- ( جمله فعلی ) هرگز مرا نبینی . ماخوذ از آیه ۱۳۹ سوره ۷ : اعراف : و لما جائ موسی لمیقا تنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی ... ( و چون موسی بوقت مقرر ما آمد وسخن گفت با او پروردگارش گفت : ای پروردگار من بنما مرا که بتو بنگرم . گفت : هر گز مرا نخواهی دید.. ۲ - ( اسم ) ۱ - سخن درشت دشنام . ۲ - متلک . یا لن ترانی گفتن . ۱- دشنام دادن سخن درشت و ناسزا گفتن . ۲- متلک گفتن . یا لم ترانی گو (ی ) . ۱ - سخن درشت و ناسزا گوینده . ۲ - متلک گوینده .
هرگز نه بینی مرا .

ویکی واژه

(عا.)
هرگز مرا نبینی.
متلک، سخن درشت و پرخاش آمیز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم