لاعلاجی

لغت نامه دهخدا

لاعلاجی. [ ع ِ ] ( حامص مرکب ) ناگزیری. ناچاری. ضرورت. بی چارگی. لابدی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرشک
سرشک
ویو
ویو
خنیاگر
خنیاگر
اسکل
اسکل