قمیز

لغت نامه دهخدا

قمیز. [ ] ( اِ ) قسمی ماست معمول نزد مغولان : قیدوخان... هرگز شراب و قمیز و نمک نمیخورد. ( حبیب السیر ).
قمیز. [ ق َ ] ( اِخ ) ده بزرگی است از دههای تفلیس و یک نیم روز از آن دور است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(قَ ) [ تر - مغ . ] (اِ. ) ۱ - نوعی شیر ترش که به جای مسکر می خورده اند. ۲ - پیاله ، ساغر، جام .

فرهنگ فارسی

ده بزرگی است از دههای تفلیس و یک نیم روز از آن دور است .

ویکی واژه

نوعی شیر ترش که به جای مسکر می‌خورده‌اند.
پیاله، ساغر، جام.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال انگلیسی فال انگلیسی فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو