در معنای کلی و رایج، لمس به عمل دست زدن یا کشیدن دست بر روی یک جسم اشاره دارد، به طوری که بتوانیم با این تماس، حس آن جسم یا سطح را تجربه کنیم. این واژه بیشتر در مکالمات روزمره و زبان عامیانه به کار میرود و به معنای عمل مالیدن یا دست کشیدن است. با این حال، در برخی از متون و فرهنگهای لغت، واژه لمس به معنای حالت شل، بیحس یا سستی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در این معنا، وقتی گفته میشود چیزی لمس است، ممکن است به این اشاره داشته باشد که آن جسم یا قسمت خاصی از بدن، حالتی بیحس و فاقد توانایی حرکت یا واکنش طبیعی دارد. این دو معنای متفاوت لمس، جنبههای مختلفی از تجربه حسی و فیزیکی را در بر میگیرد و نشاندهنده تنوع کاربرد این واژه در زبان فارسی است.

لمس
لغت نامه دهخدا
ز ذوق و لمس تن را هست بهره
چو از نرمی بیابد دست بهره.ناصرخسرو.گفتم که نفس حسیه را پنج حاسه چیست
گفتا که لمس و ذوق و شم و سمع با بصر.ناصرخسرو.و حس ظاهر پنج است: حس دیدن... و حس بسودن و آن را به تازی لمس گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
هر یکی را به لمس هر عضوی
اطلاع اوفتاده بر جزوی.سنائی.سر بریدن چیست کشتن نفس را
فرهنگ معین
(لَ ) [ ع. ] (مص م. ) دست مالیدن به چیزی.
فرهنگ عمید
* لمس کردن: (مصدر متعدی ) چیزی را با دست بسودن، دست مالیدن.
سست، بی حال، شل، افتاده، لس.
* لمس شدن: (مصدر لازم ) بی حس شدن، سست و بی حال شدن.
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) سودن چیزی را بادست بپساویدن پرواسیدن. ۲- ( اسم ) دست سودگی سایش بادست بپساوش ملامسه: و این لمس هم بدست بود و هم بدیگر جوارح. ۳- ( اسم ) حس لامسه: و اگر چیز را هیچ قوت نبود مگر حس لمس... ۴- ( مصدر ) آرمیدن بازن جماع کردن: به لمس پیرزن ماند حضوزناکسان ای دل. وضو باطل کند و اخر ندارد نار پستانی. ( خاقانی.سج. ۴۱۴ )
دهی از دهستان سیلاخو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد.
دانشنامه عمومی
لمس (فیلم ۱۹۸۰). لمس ( به هندی: Sparsh ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۰ و به کارگردانی سای پارانجپی است. در این فیلم بازیگرانی همچون نصیرالدین شاه، شبانه اعظمی، سودا چوپرا، اوم پوری ایفای نقش کرده اند.
دانشنامه آزاد فارسی
در پزشکی، روشی برای معاینۀ اندازه، شکل، و حرکت اعضای داخلی، با قراردادن کف دست روی بدن بیمار.
دانشنامه اسلامی
معنی تَصْلِیَةُ جَحِیم: داخل کردن در آتش به حدی که نهایت درجه حرارت آتش را لمس کند
معنی مَسْحاً: مسح کردن - لمس نمودن (کلمه مسح به معنای کشیدن دست و یا هر عضو دیگری به عنوان لمس کننده به لمس شونده، بدون هیچ حائلی و با اختیار است،. مسحت الشیء و مسحت بالشیء هر دو به یک معنا است با این تفاوت که اگر بدون حرف با استعمال شود، و شیء ملموس را مفعول...
معنی سَوْفَ نُصْلِیهِ نَاراً: به زودی اورا ملازم وداخل آتشی می کنیم به تمام وکمال(آن قدر داخل آتشش می کنیم که نهایت درجه حرارت آتش را لمس می کند)
معنی سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً: به زودی ملازم وداخل آتشی افروخته می شوند به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش می شوند که نهایت درجه حرارت آتش را لمس می کنند)
معنی سَیَصْلَیٰ نَاراً: به زودی ملازم وداخل آتشی می شود به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش می شود که نهایت درجه حرارت آتش را لمس می کند)
معنی نُصْلِیهِ: او را می سوزانیم ( اصلاء به نار به معنای سوزاندن با آتش است البته سوزاندنی که نهایت درجه ی حرارت آتش لمس شود )
معنی تَصْلَیٰ نَاراً: ملازم وداخل آتشی هست به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش می شود که نهایت درجه حرارت آتش را لمس می کند)
معنی لَا یَصْلَاهَا: در آن در نیاید - ملازم وداخل آن نمی شود به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش نمی شود که نهایت درجه حرارت آتش را لمس کند)
معنی یَصْلاَهَا: در آن درآید - ملازم وداخل آن می شود به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش می شود که نهایت درجه حرارت آتش را لمس کند)
معنی یَصْلَوْنَهَا: ملازم وداخل آن آتش می شود به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش می شود که نهایت درجه حرارت آتش را لمس می کند)
معنی یَصْلَیٰ: ملازم وداخل آتشی می شود به تمام وکمال(آن قدر داخل آتش می شود که نهایت درجه حرارت آتش را لمس می کند)
معنی ﭐمْسَحُواْ: مسح کنید (کلمه مسح به معنای کشیدن دست و یا هر عضو دیگری به عنوان لمس کننده به لمس شونده، بدون هیچ حائلی و با اختیار است،. مسحت الشیء و مسحت بالشیء هر دو به یک معنا است با این تفاوت که اگر بدون حرف با استعمال شود، و شیء ملموس را مفعول خود بگیرد،م...
معنی نُصْلِهِ: او را می سوزانیم ( اصلاء بنار به معنای سوزاندن با آتش است البته سوزاندنی که نهایت درجه ی حرارت آتش لمس شود و جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
تکرار در قرآن: ۵(بار)
دست مالیدن «لَمَسَهُ لَمْساً: مَسَّهُ بِیَدِهِ».. اگر کتابی در کاغذ بر تو نازل میکردیم و دست بر آن میمالیدند حتماً کفّار میگفتند: این سحری آشکار است. در لمس طلب ملحوظ است که دست مالیدن برای دانستن است بدین جهت است که راغب گوید گاهی از طلب به لمس تعبیر آورند، لذا در اقرب از جمله معانی آن گفته: «لَمَسَ الشَّیْءَ: طَلَبَهُ». در اینجا لمس ظاهراً به معنی طلب است یعنی: ما خواستیم به آسمان صعود کنیم آنرا یافتیم که از نگهبانان وشهابها پر شده است. التماس: به همین مناسبت به معنی طلب است در قاموس گفته: «اِلْتَمَسَ: طَلَبَ».. گفته شد به عقب برگردید و نوری برای خود بجویید. *.. یا با زنان نزدیکی کردید و آبی نیافتید خاک پاک را قصد کرده تیمّم کنید. لمس و ملامسه زنان کنایه از مقاربت است (راغب) در قاموس گفته: «لَمَسَ الْجارِیَةَ» یعنی با او جماع کرد. در مجمع فرموده: مراد از «لامَسْتُمْ النِسَّاءَ» جماع است چنانکه از علی «علیه السلام» و ابن عباس و مجاهد و سدّی و قتاده روایت شده و ابوحنیفه و جبائی اختیار کرده است. از عمربن خطّاب، ابن مسعود، شعبی و عطا نقل شده و شافعی اختیار کرده مراد لمس زنان است با دست و غیره. ولی قول اول صحیح است... روایت شده میان عرب و مسلمانان غیرعرب اختلاف شد عجمها گفتند: مراد از آن جماع است، عربها گفتند: مراد مس زنان است، اختلافشان با بن عباس رسید گفت: حق به اموالی است و مراد از آن جماع است (مجمع). برای مزید توضیح آیه. در صدر آیه حکم حدث اصغر و اکبر در صورت وجدان آب نقل شده و در ذیل آن حکم هر دو در صورت فقدان آب و اگر مراد از «لامَسْتُمْ» دست زدن صرف باشد حکم حدث اکبر در صورت فقدان آب ذکر نشده است. لذا یقیناً مراد از آن جماع است. در المیزان از کافی نقل شده که حلبی گوید از ابی عبدالله «علیه السلام» از «أَوْلامَسْتُمُ النِساءَ» پرسیدم فرمود: آن جماع است ولیکن خداوند پرده پوش است مستور بودن را دوست دارد لذا مانند شما اسم نبرده است «اِنَّ الله سَتیرٌیُحِبُُّ السَّتْرَ فَلَمْ یُسَمِّ کَما تُسَّمُونَ».
ویکی واژه
tocco
دست مالیدن به چیزی.
سُست، شُل، بی حس.