قلا

لغت نامه دهخدا

قلا. [ق َ ] ( ترکی ، اِ ) فلاخن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( حاشیه برهان چ معین از فرهنگ نظام از فرهنگ اظفری ).
قلا. [ ق ُ ] ( اِ ) رجوع به ناقلا شود.
قلا. [ ق َ ] ( علامت اختصاری ) ( اصطلاح تجوید ) علامت خاصی است از «قیل لا وقف »، و این در موردی است که بعضی قاریان معتقد به وصل و بعضی قایل به وقف باشند. ( یادداشت مؤلف ).
قلا. [ ] ( اِخ ) نام کوهی است. ( فهرست ولف ) ( فرهنگ شاهنامه ) :
شبانان کوه قلا را بخواند
وز آن شاهزاده سخنها براند.فردوسی.
( قلاً ) قلاً. [ ق ِ لَن ْ ] ( ع مص ) دشمن داشتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): قلا فلاناً قلاً و قلأاً؛ ابغضه. ( اقرب الموارد ). رجوع به قلاء شود.

ویکی واژه

قلا (qalâ)
کلاغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم