قسمت کردن. [ ق ِ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بهره کردن. بخش کردن. تقسیم کردن. توزیع کردن : غم هجران به سویّت تر از این قسمت کن کین همه درد به جان من تنها نرسد.سعدی.عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد لاله داغی ز میان برد که داغم دارد.قدسی. || نصیب کردن : ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را اختیار آن است کو قسمت کند درویش را.سعدی.
فرهنگ معین
( ~ . کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) بخش کردن ، تقسیم کردن .