قدقد

لغت نامه دهخدا

قدقد. [ ق ِ ق ِ ] ( اِخ ) کوهی است که سنگ خوب دارد و از آن دیگها سازند. ( منتهی الارب ).
قدقد.[ ق ِ ق ِ ] ( اِخ ) کوهی نزدیک مکه. ( معجم البلدان ).
قدقد. [ ق ُ ق ُ ] ( اِ صوت ) قدقدقدا. حکایت صوت و آواز مرغ خانگی. حکایت صدای ماکیان خاصه گاه تخم نهادن.

فرهنگ معین

(قُ قُ ) (اِصت . ) صدای مرغ خانگی .

فرهنگ عمید

صدای مرغ خانگی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) حکایت صوت مرغ خانگی مخصوصا هنگام تخم نهادن .
کوهی نزدیک مکه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم