قان

لغت نامه دهخدا

قان. ( ترکی ، اِ ) گفته اند دم است. ( فهرست مخزن الادویه ). خون.
قان. ( اِخ ) از شهرهای یمن و در دیار نهدبن زیدبن سودبن اسلم بن حاف بن قضاعة و حارث بن کعب است ، و گفته اند قوان. ( معجم البلدان ج 7 ص 19 ) ( منتهی الارب ).
قان. [ نِن ْ ] ( ع ص ) قانی. رجوع به قانی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) غان .
از شهر های یمن و در دیار نهد بن زید بن سود بن اسلم بن حاف بن قضاعه و حارث بم کعب است و گفته اند قوان .

ویکی واژه

خون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال کارت فال کارت