لغت نامه دهخدا
فیبر. ( فرانسوی ، اِ ) نسج. لیف. || قسمی مقوای ضخیم که بجای تخته نازک در کارهای نجاری به کار برند. ( فرهنگ فارسی معین ).
فیبر. ( فرانسوی ، اِ ) نسج. لیف. || قسمی مقوای ضخیم که بجای تخته نازک در کارهای نجاری به کار برند. ( فرهنگ فارسی معین ).
[ فر. ] (اِ. ) ۱ - نوعی مقوای ضخیم که به جای تختة نازک در کارهای نجاری به کار رود. ۲ - نسج ، الیاف (فره ).
۱. نوعی تختۀ نازک متشکل از خاک اره و ضایعات چوبی که در نجاری به کار می رود.
۲. الیافی که در صنعت به کار می رود، لیف.
۳. (زیست شناسی ) مواد سلولزی موجود در مواد غذایی که هضم نمی شوند ولی حرکات اندام گوارشی را تنظیم می کنند.
نسجویک قسم مقوای ضخیم که درنجاری بجای تخته نازک بکارمیرودوازچوبهای جنگلی ساخته میشود
۱ - نسج لیف ۲ - قسمی مقوای ضخیم به جای تخته نازک در کارهای نجاری بکار برند
فیبر (علوم رایانه). در علوم رایانه، فیبر یک نخ اجرایی سبک وزن است.
مانند نخ ها فیبرها دارای فضای آدرس مشترک هستند ولی فیبرها از چندکارگی همکارانه استفاده می کنند ولی نخ ها از چندکارگی به کمک قبضه کردن استفاده می کنند.
نوعی مقوای ضخیم که به جای تختة نازک در کارهای نجاری به کار رود.
نسج، الیاف (فره)