فضاحت

لغت نامه دهخدا

فضاحت. [ ف َ ح َ ] ( ع اِمص ) رسوایی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فضاحة شود.
فضاحة. [ ف َ ح َ ] ( ع اِمص ) رسوایی. ( منتهی الارب ). آشکار کردن بدیها. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(فَ حَ ) [ ع . فضاحة ] (اِمص . ) رسوایی .

فرهنگ عمید

رسوایی.

فرهنگ فارسی

رسوایی
( اسم ) رسوایی : آنهم باین فضاحت آنهم باین کثافت از ابتدای واگون تا انتهای واگون . ( واگون اسبی قدیم ) ( بهار ۳۱۱ : ۲ )

ویکی واژه

رسوایی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ