فرکن

لغت نامه دهخدا

فرکن. [ ف َ ک َ ] ( اِ ) کاریز آب بود. ( اسدی ). جویی را گویند که نو احداث کرده باشند وآب در آن تازه جاری شده باشد. ( برهان ) :
دو فرکن است روان از دو دیده بر دو رخم
رخم ز رفتن فرکن به جملگی فرکند.خسروانی.|| زمینی که به صدمه سیل کنده شده و جابه جا آب ایستاده باشد. || چیزی که به سبب طول مدت از هم فروریخته و پوسیده باشد. ( برهان ). رجوع به فرغن و فرکند شود.

فرهنگ معین

(فَ رْ کَ ) (اِ. ) ۱ - زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد. ۲ - جوی آب که تازه احداث شده باشد. ۳ - کاریز آب .

فرهنگ عمید

۱. زمینی که سیل از آن عبور کرده و آن را کنده و گود کرده باشد.
۲. جوی آب.
۳. کاریز.
۴. نقب.

ویکی واژه

زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد.
جوی آب که تازه احداث شده باشد.
کاریز آب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی