فراک

لغت نامه دهخدا

فراک. [ ف ُ ] ( اِ ) پشت که در مقابل رو است و به عربی ظهر خوانند. || ( ص ) حیز و مخنث. || پلید و پلشت. || زبون. ( برهان ).
فراک. [ فْرا / ف ِ ] ( انگلیسی ، اِ ) نوعی لباس زنانه بلند. || نوعی روپوش بچگانه. ( فرهنگ «لرنر» آکسفورد ). || شنل بلند رهبانان. ( فرهنگ «لرنر» آکسفورد ) ( وبستر امریکایی ). || لباس کارگری گشاد و راحت. ( فرهنگ «لرنر» آکسفورد ). || نیم تنه نظامی. ( فرهنگ حییم ). || کت بلند سیاه رنگ مردانه ای که تا بالای زانو می آید و اکنون بیشتر به جای آن لباس دیگری پوشیده میشود که جامه صبح نام دارد. ( از فرهنگ «لرنر» آکسفورد ). این لباس در قرن نوزدهم بسیار معمول بوده است. ( از وبستر امریکایی ).

فرهنگ معین

(فِ ) [ فر. ] (اِ. ) کت دنباله دار سیاه رنگ بلندی که در تشریفات و مراسم رسمی می پوشند.
(فُ ) ۱ - (اِ. ) پشت ، ظهر. مق رو. ۲ - (ص . ) هیز، مخنث . ۳ - پلید، پلشت .

فرهنگ عمید

نوعی لباس رسمی مردانه که با کمر تنگ و دامن چاک دار که در تشریفات و مهمانی های رسمی می پوشند.

فرهنگ فارسی

لبا سیاه رنگ مردانه که کمر آن تنگ ودامنش بریده است ودرتشریفات ومهمانی های رسمی میپوشند
( اسم ) ۱ - پشت ظهر مقابل رو ۲ - ( صفت ) هیز مخنث ۳ - پلید پلشت .

ویکی واژه

کت دنباله دار سیاه رنگ بلندی که در تشریفات و مراسم رسمی می‌پوشند.
پشت، ظهر. مق رو.
هیز، مخنث.
پلید، پلشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال چوب فال چوب فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی