فراشی

لغت نامه دهخدا

فراشی. [ ف َرْ را ] ( حامص ) کار فَرّاش. رجوع به فراش شود.
فراشی.[ ف َرْ را ] ( ص نسبی ) منسوب به فراش : جارو فراشی.
فراشی. [ ف ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به بنی فراشة که نام اجدادی است. ( سمعانی ).

فرهنگ عمید

شغل و عمل فرّاش.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فراش جارو فراشی .
منسوب به فراش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم