فرادی

لغت نامه دهخدا

فرادی. [ ف ُ دا ] ( ع ص ، ق ) یکان یکان. ( زمخشری ). یکی پس از دیگری. ( اقرب الموارد ). یک یک. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 75 ).
- نماز فرادی ؛ مقابل نماز جماعت.
|| ( اِ ) ج ِ فرد، مقابل زوج. ( اقرب الموارد ) ( صحاح ). رجوع به فرد شود.

فرهنگ معین

(فُ دا ) [ ع . ] (ص . ) ج . فَرَد، تک ، تنها. ، نماز ~ نمازی که تنها خوانده شود. مق نماز جماعت .

فرهنگ فارسی

جمع فرد، به معنی تک، تنها، بی همتانمازفرادی:نمازی که به تنهایی خوانده شود، مقابل نمازجماعت
فرید فردان یکان یکان یکی پس از دیگری یک یک ٠ یا نماز ( صلوه ) فرادی ٠ نمازی که بالانفراد خوانده شود مقابل نماز جماعت ٠

ویکی واژه

فَرَد؛ تک، تنها. ؛ نماز ~ نمازی که تنها خوانده شود. مق نماز جماعت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال مکعب فال مکعب فال زندگی فال زندگی