غژ. [ غ َ ] ( اِمص ) نشسته به راه رفتن را گویند چنانکه اطفال و مردمان زمین گیر و شل به راه روند. ( برهان قاطع ). نشسته رفتن بود چنانکه اطفال و مردم مسن و لنگ روند. ( جهانگیری ). در فرهنگ رشیدی و غیاث اللغات و بعض فرهنگهای دیگر امر بغژیدن ؛ یعنی به زانو و دست و سرین رفتن کودک آمده است. رجوع به غژیدن شود. || ( ص ) کسی که نشسته راه رود، مانند کودک. || مردم شل و زمین گیر. ( ناظم الاطباء ). || ( نف ) نعت فاعلی مرخم از غژیدن. غژنده. رونده. - راست غژ ؛ راست رو. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ذیل غژیدن ). - کژغژ ؛ کج رو. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ذیل غژیدن ). غژ. [ غ ِژژ ] ( اِ صوت ) حکایت صوت گلوله تفنگ و امثال آن ، گاه شکافتن هوا : غژی کردن .
فرهنگ معین
(غَ ) ۱ - (اِ. ) نشسته راه رفتن مانند اطفال یا معلولین . ۲ - شل . ۳ - فلج ، کسی که خود را روی زمین می کشد.
فرهنگ عمید
= غژیدن
فرهنگ فارسی
اسم صوت، صدای گلوله تفنگ ومانند آن هنگام شکافتن هوا ( اسم ) حکایت صوت گلوله تفنگ و مانند آن به هنگام شکافتن هوا .
ویکی واژه
نشسته راه رفتن مانند اطفال یا معلولین. شل. فلج، کسی که خود را روی زمین میکشد.