غنویده

لغت نامه دهخدا

غنویده. [ غ ُ ن َ وی دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) خوابیده. ( برهان قاطع ). خفته. رجوع به غنودن و غنویدن شود:
بر خاک درت ملک تو گویی که به آرام
طفلی است در آغوش رقیبان غنویده.انوری.|| آسوده و آرمیده. ( برهان قاطع ). رجوع به غنودن و غنویدن شود.

فرهنگ معین

(غُ نُ دَ یا دِ ) (ص مف. ) ۱ - خفته. ۲ - آرمیده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خفته ۲ - آسوده آرمیده.

ویکی واژه

خفته.
آرمیده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب